*حجت الاسلام والمسلمین مهدی رستمی
در طول 14 روزی که در پاساگاد بودیم، از 29 اسفند تا 13 فروردین، واکنشهای بازدیدکنندگان به حضور ما در محوطه تاریخی پاسارگاد متفاوت بود. خیمه ی ما در سی متری مقبره کورش و در کنار غرفه صنایع دستی بود. هنگام عبور به محوطه مقبره برخی به ما توهین می کردند و برخی استقبال. برخی بی توجهی می کردند و برخی با خوشحالی و خرسندی با ما برخورد داشتند. اما در مجموع رفتارها و برخوردهای مردم با ما از آن چیزی که انتظار داشتم بهتر بود. یعنی فکر می کردم وضعیت خیلی بد باشد. اما بیشتر خوب بود. نمونه هایی را بیان می کنم.
روزهای اول خانواده ها که می آمدند، برخی، بچه ی کوچک همراه داشتند. ما هم چون چیزی برای پذیرایی نداشتیم خجالت می کشیدیم. در روزهای بعد، برای بچه ها با پول خودمان شکلات می خریدیم. روزی 100 ـ 200 شکلات. چند روز بعد امام جمعه ی سعادت شهر که برای سر زدن پیش ما آمده بود، به هر یک از ما چهار نفر 50 هزار تومان عیدی داد و ما هم بیشتر آن پول را صرف خرید شکلات برای بچه ها کردیم. وقتی به بچه ها شکلات می دادیم و خوشحال می شدند برای ما هم بسیار لذت بخش بود. هم بچه ها و هم خانواده ها و هم خودمان خوشحال می شدیم. حتی افراد غیرمذهبی که از چهره و وضع لباس و حجابشان معلوم بود که مذهبی نیستند، از کار ما خوشحال می شدند. اما متأسفانه در یک مورد به کودکی که روبروی ما ایستاده بود و با تعجب به ما نگاه می کرد (انگار اولین بار یک روحانی دیده بود) شکلاتی دادیم و او با ترس از ما گرفت. اما چند لحظه بعد پدرش آمد و شکلات را از دست بچه اش گرفت و به طرف ما پرت کرد. این حرکت برای من آزاردهنده بود. چیزی نگفتم و از کنارش رد شدم. پیش خودم گفتم: این هم مدعی فرهنگ 2500 ساله! اما اکثراً با ما برخوردی خوب و مهربانانه داشتند.
خانمی همراه فرزندش آمده بود دم خیمه ی ما. حجابش طوری بود که نتوانستم موقع صحبت به صورتش نگاه کنم. چون حجابش اصلاً مناسب نبود. اما از حضور ما در محوطه خیلی تشکر کرد. برخورد خوب، محترمانه و دوستانه ی بسیاری از هموطنان باعث شد که توهین های برخی دیگر در نظرمان ناچیز بیاید.
شخص دیگری می گفت: تنها چیزی که به ذهنم نمی آمد این بود که یک آخوند را در پاسارگاد ببینم. بعد هم به من گفت: حضور روحانیت در این محوطه خود به خود می تواند بسیاری از سوء تفاهم ها را برطرف کند.
وقتی به کاخ دروازه ورودی پاسارگاد رفته بودم (همان جایی که نشان مرد بالدار در آن است) بعضی تا ما را می دیدند به سمت ما می آمدند و با ما همکلام می شدند.
ادامه دارد...